مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دختر است و کوثر است و همسر است و مادر است فاطمه، ریحانه، مرضیه، شفیع محشر است دستهایش در دعا خالی نـمیماند ولی از ردِ دستی رخ این یاس چون نیلوفر است نور پیش از آدم است و جلوهاش باغ بهشت وای من انسیه الحـورا میان بستر است این که از پیراهنش آلاله میریزد زمین رونق بـاغ رسالت دخـتر پیغـمبر است با دعای فاطمه این شهر حالش خوب بود سهم زهرا هم از اینها شعله و میخ در است از عذاب زخم خود بر لب ندارد شکوهای آههای فاطمه بر حال و روز حیدر است محسنش از دست رفت اما نگاه فـاطمه سمت گودال و گلوی غرق خون اصغر است |